وقتی مشکلات اقتصادی به زیان تبدیل می شود، نادیده گرفتن مفاهیم علم اقتصاد، می تواند برایتان گران تمام شود.
با اینکه اقتصاد و مسائل مربوط به آن، یک جنبه از زندگی انسان است و همه زندگی انسان را دربر نمیگیرد، با این حال، «مسائل اقتصادی» نقش بسیار مهمی در زندگی انسان ایفا می کنند بنابراین شایسته است با مقداری از مفاهیم کلیدی این علم، آشنایی مختصری داشته باشیم.
– کالا و خدمات
منظور از کالا، اشیایی است که برای به وجود آمدن از انبارهای تولیدی و مواد اولیه استفاده شده است.
مثلاً برای تولید لباس، از نخ که مواد اولیه است و از ماشینهای بافندگی که ابزاری تولیدی است استفاده شده است.
اما خدمات، اشیای قابل لمس نیستند.
مثلاً پولی که به مؤسسه آموزشی پرداخت میکنیم تا درس ریاضی یاد بگیریم، در واقع، نوعی «خدمت» خریداری کردهایم یا آرایشگری که نوعی خدمت است.
– کالای مصرفی و واسطهای
معمولاً گفته میشود کشوری که کالای مصرفی وارد کند وابستگی ایجاد میکند.
منظور از کالای مصرفی، آن است که بدون هیچگونه تغییری در آن، قابلیت مصرف داشته باشد.
مثلاً شکلات، پوشاک و خواروبار مستقیما مصرف میشوند؛ بر خلاف کالای واسطهای که توسط کارخانههای تولیدی، خریداری و برای تولید کالاهای دیگر، استفاده میشوند.
مثلاً فولاد خریداری شده، در صنعت اتومبیلسازی استفاده میشود. وابستگی به کالای واسطهای زیان کم تری نسبت به وابستگی به کالای مصرفی دارد.
– تولید ناخالص ملی
معمولاً قدرت اقتصادی هر کشوری با معیارهای مختلفی سنجیده میشود. یکی از شاخصهای سنجش این قدرت، تولید ناخالص ملی است.
مثلاً گفته میشود ارزش تولید ناخالص ملی امریکا در سال 1982م، معادل 3073 میلیارد دلار بوده است.
حال که با مفهوم کالا و خدمات آشنا شده ایم، تولید ناخالص ملی را چنین تعریف میکنیم: «ارزش پولی کلیه کالاها و خدماتی که اعضای یک ملت در طول یک سال، تولید کردهاند».
برای فهم این تعریف به این مثال توجه کنید.
کشوری را فرض کنید که در یک سال این تولیدات را داشته است:
مواد غذایی: 1000 کیلو از قرار هر کیلو، 200 تومان = 200000 تومان
اتومبیل: 1000 دستگاه از قرار هر دستگاه، 3 میلیون تومان = 300 میلیون تومان
پوشاک: 1000 عدد هر عدد، 1000 تومان = 1,000,000 تومان
خدمات: 500,000 تومان
اگر این ارقام را جمع بزنید، گفته می شود «تولید ناخالص ملی» این کشور، جمعا 301,700,000 تومان بوده است.
منظور از کلمه «ناخالص»، این است که وقتی کارخانه ای اقدام به تولید اتومبیل یا پوشاک می کند، مقداری فرسودگی و استهلاک هم برای کارخانه به وجود می آید که باید آن را تعمیر یا جایگزین کرد.
در این کشورِ فرضی، اگر حدود 1,700,000 تومان هزینه استهلاک را از مجموع ارزش تولید ناخالص ملی کم کنیم، تولید «خالص» ملّی که 300,000,000 تومان است، به دست می آید.
منظور از کلمه «ملی» در تعریف، این است که این مقدار تولید که در کشور صورت گرفته، به وسیله اهالی همین کشور بوده است، گرچه در خارج باشند.
مثلاً اگر جهادگران (وزارت جهاد کشاورزی) در یک کشور افریقایی تولیداتی داشته باشند، به حساب تولید ناخالص ملّی ایران گذاشته میشود.
به عبارت روشنتر، منظور از تولید خالص ملّی، کلیه کالاها و خدماتی است که اعضای یک «ملت» تولید کردهاند، خواه در داخل کشور باشد و خواه در خارج از کشور.
– تولید ناخالص داخلی
در بین اصطلاحات اقتصادی، این مفهوم با مفهوم قبلی تفاوت چندانی ندارد و عدد آن تقریبا مساوی با قبلی است.
فقط مراد از کلمه «داخلی» این است که کالاها و خدماتی که در داخل کشور صورت گیرد، خواه توسط ایرانی و خواه توسط خارجی.
مثلاً اگر یک شرکت فرانسوی در ایران اتومبیل تولید کند، جزو تولیدات داخلی حساب میشود.
– درآمد ملی و درآمد سرانه
مجموع درآمدهایی در طول سال نصیب اعضای جامعه میشود که عبارت است از: درآمد حقوقبگیران، دستمزدها، سود سرمایه، درآمد حاصل از اجاره املاک و… .
اگر مجموع این درآمدها را به تعداد جمعیت کشور تقسیم کنیم، «درآمد سرانه» به دست میآید که [میانگین درآمد شهروندان آن کشور است و] متأسفانه در بعضی کشورها درآمد سرانه بسیار پایین است، به طوری که تفاوت درآمد سرانه کشورهای فقیر و غنی، موجب شده است که حدود یک میلیارد فقیر مطلق و 840 میلیون گرسنه و دو میلیارد جمعیت که روزانه حدود دو دلار درآمد دارند، محصول این تبعیض باشد.
– محاسبه به قیمت ثابت و به قیمت جاری
برای رهایی از پیچیدگی این مفاهیم، با مثالی بسیار ساده شروع میکنیم.
فرض کنیم کشوری فقط یخچال تولید می کند و گفته شده است که در سال 1361، تعداد 100 یخچال به قیمت هر عدد 1000 تومان تولید کرده است.
پس تولید این کشور در این سال، 100,000 تومان است. اگر گفته شود در سال 62 تولید این کشور، 200 هزار تومان و در سال 63 تولید این کشور 300 هزار تومان بوده است، آیا واقعا تولید، سه برابر شده است؟
معلوم نیست جواب، مثبت باشد. اگر گفته میشد که در سال 61، تعداد 100 عدد و در سال 62 تعداد 200 عدد و در سال 63 تعداد 300 عدد یخچال تولید شده است، جواب سؤال بالا مثبت بود و تولید، سه برابر شده بود ؛ ولی چون در محاسبه تولید ناخالص، تعداد کالا را در قیمت، ضرب میکنند، ممکن است این کشور، هیچ اضافه تولیدی نداشته باشد.
مثلاً چون قیمت یخچال در سالهای 61 ، 62 و 63 به ترتیب، 1000، 2000 و 3000 تومان بوده است، در واقع، هیچ اضافه تولیدی نداشتهایم.
این که گفتیم اضافه تولید نداشتهایم، بر این اساس است که قیمت سال 61 را در نظر گرفتیم؛ یعنی با توجه به قیمت سال 61 (که یخچال، 1000 تومان بوده است)، سال 63 هم همان 100 یخچال را تولید کرده ایم. در اصطلاح گفته می شود به قیمت ثابت (که در این جا قیمت سال 61 است)، اضافه تولید نداشتهایم؛ چون در سال 63 هم تعداد یخچال، 100 عدد بوده است، درحالی که به قیمت جاری (یعنی قیمت فعلی سال 63) ارزش تولید، سه برابر شده است؛ زیرا ارزش تولید سال 61 برابر بوده است با 100000 = 1000 × 100 تومان و ارزش تولید در سال 63 برابر است با 300000 = 3000 × 100 تومان
معمولاً برای محاسبه تولیدات واقعی، تولیدات بر اساس سال پایه محاسبه میشوند.
– ارزشِ افزوده ارزش افزوده عبارت است از: «افزایش ارزشِ پولی کالا طی انتقال از یک مرحله از تولید به مرحله دیگر». از نظر محاسباتی، ارزش افزوده عبارت است از: «تفاوت بین ارزش محصول تولید شده با مجموع ارزش مواد اولیه و ملزومات و کالاهای نیمهساختهای که در تولید آن به کار رفتهاند. »
مثلاً اگر یک قنادی برای تهیه یک کیلو کیک، 200 ریال شکر، 300 ریال آرد، 350ریال تخم مرغ، 450 ریال مواد دیگر هزینه کند و محصول تولیدی را به 5000 ریال بفروشد، ارزش افزوده آن یک کیلو کیک، برابر خواهد بود با:
ریال 3700 = (450+350+300+200) ـ 5000 پس قنّاد مورد بحث، 3700 ریال ارزش افزوده ایجاد کرده که بعد از آن که مزد کارگر و اجاره و خرج های دیگر را کم کند، ممکن است به اندازه 700 ریال سود برایش بماند.
پس باید دقت کرد که همیشه «ارزش افزوده» مساوی با «سود» نیست. این که این سود، شرعی یا قانونی است و یا تا چه اندازه آن قابل قبول است، محلّ بحث ما نیست ؛ امّا به طور کلی فقیهان، سود حاصل از این کار (ایجاد ارزش افزوده) را شرعی میدانند و تنها در جزئیات آن، اختلاف است.
– تورّم
در بین اصطلاحات اقتصادی، شاید کلمه تورم را ایرانیان به وفور شنیده باشند.
تعریف ساده «تورّم»، افزایش قیمتهاست و علت های گوناگونی میتواند داشته باشد. یک علت ساده آن، این است که مقدار پول در جامعه بیش از مقدار تولید باشد.
فرض کنید در یک اقتصاد ساده، 100 عدد یخچال به قیمت 1000 تومان تولید شده است که مجموع قیمت آن، 100000 تومان است.
حال اگر دولت، اقدام به چاپ اسکناس کند و 100000 تومان اسکناس وارد مدار اقتصاد نماید، قیمت یخچال، دو برابر می شود.
تورم یک اصل پذیرفتهشده در اقتصاد امروز است.
– سیاستهای پولی و مالی
سیاستگذاری پول در جامعه از طریق کاهش یا افزایش دادن حجم پول موجود در دست مردم، صورت میگیرد که از آن با تعبیر «سیاست انقباضی» یا «سیاست انبساطی» نیز یاد میشود.
فرض کنید به علت چاپ اسکناس، قیمتها افزایش یافته است. در این صورت، دولت باید نوعی سیاست کاهش حجم پول یا «سیاست انقباضی» را اعمال کند. این کار، چندین راه دارد.
یکی از راههای آن ـ که معمولاً در جامعه ما اتفاق میافتد ـ این است که دولت، اوراق مشارکت یا اوراق قرضه منتشر میکند و مردم با خریدن آنها، باعث کاهش حجم پول در جامعه میشوند.
اما سیاستگذاری مالی، از طریق افزایش یا کاهش دادنِ مالیات یا خریدهای دولتی صورت میگیرد. مثلاً یک سیاست انبساطی مالی این است که دولت، مالیاتها را کاهش دهد تا قدرت خرید مردم بالا رود و اقتصاد، به کنترل درآید.
– مالیات
مالیات نیز از آن دسته از اصطلاحات اقتصادی پرتکرار است.
در کشورهای غربی (توسعه یافته)، درآمد عمده کشور از طریق مالیات است و فروش نفت و مواد اولیه را جزو منابع درآمدی عمده به حساب نمیآورند.
مالیات براساس یک تقسیمبندی به دو نوع «مستقیم» و «غیر مستقیم» تقسیم میشود. الف) مالیات مستقیم:
مالیاتی است که مستقیما از افراد یا شرکت ها دریافت میشود و دو ویژگی دارد: اولاً پرداختکننده آن مشخص است؛ ثانیا مقدار آن نیز معیّن است. مثلاً مالیاتی که از حقوق کارمندان یا ثروت افراد دریافت می گردد، مستقیم است؛ چرا که هم پرداختکننده و هم مبلغ، مشخص هستند. ب) مالیات غیرمستقیم:
در این مالیات، نه پرداختکننده معیّن است و نه افراد میدانند که چه مقدار مالیات پرداختهاند. مثلاً دولت، تعیین میکند که در ازای هر نوشابه، فلان مبلغ هم باید مالیات پرداخت شود و مصرف کننده که 750 ریال بابت یک نوشابه میپردازد، نمیداند چه مقدار آن بابت مالیات است.
– رشد و توسعه
معمولاً این دو واژه در بین اصطلاحات اقتصادی با هم اشتباه میشوند.
اگر تولیدات یک کشور از نظر عددی بالا رود، کشوری «رشدیافته» است ؛ ولی لزوما «توسعه یافته» نیست. برای اندازه گیری رشد اقتصادی یک کشور، از شاخص «درآمد سرانه» استفاده میشود و چنانچه عدد آن افزایش یافته باشد، گفته میشود آن کشور، رشدی معادل مثلاً شش درصد داشته است.
امّا برای اندازهگیری توسعه، از شاخصهای دیگری استفاده میشود. مثلاً اگر کشوری علاوه بر رشد، توانسته باشد نرخ مرگ و میر نوزادان را کاهش دهد، امید به زندگی را در جوانان کشورش افزایش دهد و از نرخ بیسوادی بزرگسالان خود بکاهد، گفته میشود کشوری توسعه یافته است.
البته توسعه یافتگی نیاز به زمان دارد. مثلاً در ژاپن از هر هزار تولّد، حدودا چهار نوزاد میمیرند؛ ولی در بعضی کشورهای افریقایی حدود 114 نوزاد با مرگ مواجه میشوند.
امید به زندگی در ژاپن، حدود 80 سال و در کشور افریقایی موزامبیک، حدود 46 سال است. نرخ بیسوادی در بزرگسالان در ژاپن کم تر از 5 درصد و در موزامبیک، 67 درصد است.
درآمد سرانه هر ژاپنی (تقسیم درآمد کل کشور به جمعیت ژاپن) 31490 دلار و در موزامبیک، 90 دلار است. پس ژاپن، کشوری توسعه یافته و موزامبیک، کشوری توسعه نیافته (عقب افتاده) است.
– سازمانهای بینالمللی تجارت یک . صندوق بین المللی پول
یکی از سازمان های وابسته به سازمان ملل متّحد است که در سال 1944م، تأسیس شد و هدف آن، همکاری کشورها در جهت حل مسائل پولی بین المللی بود. دو . بانک جهانی
تأسیس آن در سال 1944م، هم زمان با صندوق بین المللی پول بوده است و هدف اصلی آن، افزایش سطح رفاه کشورهای در حال توسعه از طریق اعطای وام با شرایطی است که خود بانک، دیکته (اِعمال) می کند.
تحقیقات، نشان داده است که کشورهای جهان سوم از سیاست های این بانک، بهره چندانی نبرده اند. سه . سازمان تجارت جهانی
این سازمان در سال 1947م با موافقت و امضای 23 کشور جهان (با عنوان اختصاری «گات») تشکیل گردید و روز به روز بر تعداد اعضای آن افزوده شده است.
هدف اصلی این سازمان، به حداقل رساندن دخالت کشورها در امور تجارت بین الملل است تا بنگاه های تولیدی، از قدرت و امکانات رقابتی یکسانی در سطح بین المللی برخوردار شوند. این هدف، از راه هایی قابل وصول است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف) اگر یکی از اعضا در زمینه عوارض گمرکی شرایط مساعدی را به کشوری اعطا کند، همه کشورهای دیگر باید آن شرایط را رعایت کنند؛
ب) آزادی تجارت در بخش های مختلف اقتصاد؛
ج) این سازمان به تدریج عوارض گمرکی را کاهش می دهد. مثلاً در حال حاضر برای آن که تولیدات داخلی لطمه نخورد، دولتها سعی می کنند عوارض گمرکی را زیاد کنند تا واردات، کم و به جای آن، تولیدْ بالا رود و صادراتْ زیاد شود ؛ ولی در برنامه درازمدت سازمان تجارت جهانی، این محدودیت ها باید کاهش یابند و یا لغو شوند.
– ضریب فزاینده (ضریب تکاثر)
هرگاه یکی از اجزاء مستقل موثر بر تقاضای کل، مانند سرمایهگذاری، مخارج دولت، مصرف و… تغییر یابد درآمد ملی به میزان چند برابر آن افزایش مییابد.
زیرا زمانی که سرمایهگذاری افزایش پیدا میکند تولید افزایش پیدا کرده، تقاضا افزایش مییابد، مصرف افزایش مییابد و مجدداً تقاضا و تولید افزایش مییابد و این روند باعث افزایش چندین برابر تولید و در نهایت درآمد ملی کشور میشود. به این ضریب افزایشی، ضریب فزاینده ( تکاثری) گویند.
– هزینه فرصت
ارزش استفاده از فرصتهای دیگر که از آن صرف نظر میکنیم را هزینه فرصت میگویند. زمانی که یک عامل تولید کمیاب است، تخصیص آن در یک فعالیت تولیدی به معنی صرف نظر کردن از فرصت برای استفاده از آن در زمینههای دیگر است.
هزینه فرصت تشریح کننده این واقعیت است که اگر انتخاب اولیه صورت نمیگرفت، انتخابهای دیگری با ارزشهای متفاوت وجود میداشت که میتوانست صورت بگیرد.
به طور مثال اگر شما شغلی با درآمد سالانه 300 میلیون تومان را ترک میکنید تا یک استارتاپ راه بیندازید، هزینه فرصت شما برای راهاندازی استارتاپ 300 میلیون در سال خواهد بود. ارزش نهایی این کار شما باید بالاتر از چیزی باشد که از آن صرفنظر میکنید.
هزینه فرصت، از جمله اصطلاحات اقتصادی است که در سایر زمینههای زندگی نیز کاربرد دارد.
– قانون تقاضا
رابطه معکوس بین قیمت و مقدار را در اقتصاد قانون تقاضا میگویند، یعنی هر گاه قیمت افزایش (کاهش) مییابد مقدار تقاضا کاهش (افزایش) مییابد.
– تغییر در مقدار تقاضا
در صورتی که قیمت یک کالا تغییر کند طبق قانون تقاضا، مقدار تقاضا در جهت عکس تغییر مییابد و به این تغییر در اصطلاح تغییر در مقدار تقاضا گویند.
– تغییر در تقاضا
در اقتصاد زمانی که بر اثر عواملی که بر تقاضا موثراند، منحنی تقاضا جابه جا شود که به معنای افزایش یا کاهش تقاضای کالای مربوطه میباشد، در اصطلاح تغییر در تقاضا گفته میشود.
شایان ذکر است تغییر در تقاضا با تغییر در مقدار تقاضا متفاوت است. در تغییر تقاضا، قیمت و مقدار ثابت هستند و عوامل دیگری مثل درآمد، سلیقه، تبلیغات و غیره باعث تغییر در تقاضا میشود.
– تعادل پایدار
زمانی که در بازار، تقاضاکننده و عرضه کننده در قیمت و مقدار یکسانی به رضایت برسند و هر دو از قیمت و مقدار کالا جهت انجام مبادله، رضایت داشته باشند، به گونهای که هیچ اضافه عرضه و اضافه تقاضایی در بازار آن کالا وجود نداشته باشد، تعادل حاصل شده را تعادل پایدار گویند.
به عنوان مثال، در صورتیکه در بازار، یکی از فروشندگان قیمت بالاتری را پیشنهاد دهد، متقاضیان تقاضای خود از آن کالا را به سمت عرضه کننده دیگری سوق میدهند، درنتیجه عرضه کننده مجبور به کاهش قیمت خود به سمت قیمت تعادلی میشود. بنابراین تعادل در بازار به حالت اولیه بازمیگردد. به همین دلیل به آن تعادل پایدار میگویند.
– اشتغال کامل
در اصطلاحات اقتصادی، اشتغال کامل به وضعیتی اطلاق میشود که بیکاری در آن جامعه بسیار اندک (کمتر از 5 درصد) باشد و تقریباً تمامی آحاد جامعه در اشتغال باشند.
– تعادل اشتغال کامل
اگردر حالت اشتغال کامل تقاضای کل با عرضه کل برابر باشد، درآمد ملی در اشتغال کامل در تعادل است و در نتیجه تعادل اشتغال کامل بدون تورم و بیکاری در اقتصاد برقرار خواهد بود.
– تعادل رکودی
در وضعیت اشتغال کامل هر کشور به سطح مشخصی از تولید دست پیدا میکند.
در صورتی که سطح تقاضای کل و عرضه کل کالا و خدمات تولید شده در جامعه در سطحی کمتر از سطح تولید در وضعیت اشتغال کامل باشد، به علت آنکه تقاضای کل از عرضه کل تولید اشتغال کامل کمتر است، شکاف رکودی به میزان کمبود تقاضای موثر به وجود میآید که سبب بروز بیکاری در جامعه میگردد. در نتیجه تعادل عرضه و تقاضای جامعه در وضعیت رکودی رخ میدهد.
– سپرده دیداری
به حسابهای جاری بدون بهره در بانکهای تجاری به استثناء سپرده سایر بانکها، دولت و دولتهای خارجی سپرده دیداری گویند.
– عرضه پول فعال
کلیه اسکناس و مسکوک در اختیار مردم و سپردههای دیداری مردم در اختیار بانکهای تجاری را عرضه پول فعال میگویند.
– نقدینگی
در اصطلاحات اقتصادی، به عرضه پول فعال به اضافه شبه پول (شامل سپرده پس انداز و مدت دار و … ) نقدینگی یا تعریف گسترده پول گفته میشود.
– ذخیره قانونی
مبالغی که بانک مرکزی از سپردههای بانکهای تجاری دریافت میکند تا در صورت بروز مشکلاتی چون بحرانهای مالی و ورشکستگی و نظیر آن بتواند از آن مبالغ در جهت کمک به بانکها برای رفع مشکل اقدام بنماید. درصدی که از جانب بانک مرکزی اعلام میشود را نرخ ذخیره قانونی میگویند.
– پایه پولی ( پول پرقدرت)
مجموع مقدار کل پول نقد، اسکناس، و مسکوک در دست مردم و ذخایر نزد بانکها را پایه پولی گویند که مستقیماً توسط بانک مرکزی کنترل میشود.
– سفتهبازی یا سوداگری پول
از آن جا که پول جهت انجام مبادلات اقتصادی به کار میرود، در بسیاری از مواقع آن بخشی از پول که صرف خرید کالا یا خدمات و هزینهها نمیگردد و به صورت اضافی باقی میماند، از جانب مصرفکنندگان میتواند صرف انجام معاملات ریسکپذیر سودآوری چون خرید و فروش سهام، اوراق قرضه و بهادار و نظیر آن گردد که در اصطلاح اقتصادی به آن سفتهبازی یا سوداگری پول میگویند.
– نرخ ارز
نسبت قیمت پول خارجی به قیمت پول داخلی را نرخ ارز گویند.
نرخ ارز، از جمله اصطلاحات اقتصادی است که در زمان کاهش ارزش پول ملی، زیاد آنرا میشنویم.
– نرخ ارز ثابت و شناور
از آنجا که هنگام صادرات اقتصادی با کشورهای خارجی نیازمند پول خارجی آن کشور و یا پول بین المللی هستیم، تغییرات این پول در بازار بین المللی در صادرات و واردات کشورها موثر است.
به عنوان مثال، افزایش نرخ ارز به معنای ارزان شدن کالاهای صادراتی و گران شدن کالاهای وارداتی کشور است.
بنابراین با صادر کردن آن و به دست آوردن ارز و تبدیل آن به پول داخلی درآمد بیشتری عاید میشود. در نتیجه صادرات افزایش پیدا میکند. این نوع مبادلات در تقاضای ارز موثر است که میتواند قیمت آن را تغییر دهد.
بانک مرکزی جهت جلوگیری از اینگونه تغییرات قیمت ارز، میتواند اقدام به عرضهی ارز هنگام عدم تقاضای آن بنماید تا قیمت ارز ثابت مانده و دستخوش تغییر در داخل کشور نگردد که این نرخ ارز در بازار را نرخ ارز ثابت میگویند.
اما هنگامی که بانک مرکزی قیمت ارز را در اختیار عرضه و تقاضای آن در بازار ارز بگذارد، قیمت ارز در بازار میتواند بالا یا پایین رود که به آن نرخ ارز شناور گویند. در این وضعیت گویی هر یک از ارزها به صورت یک کالای متجانس درآمده که نرخ آن توسط بازار عرضه و تقاضای ارز تعیین میشود.
– کاهش یا افزایش ارزش اسمی پول
در صورتی که نرخ ارز مثلاً دلار افزایش یابد، در نتیجه دلار نسبت به پول داخلی گرانتر میشود در نتیجه برای خرید دلار میبایست پول بیشتری نسبت به قبل پرداخت شود و این یعنی کاهش ارزش اسمی پول داخلی در برابر پول خارجی. عکس این حالت افزایش ارزش اسمی پول است.
– تراز تجاری
میزان صادرات و واردات یک کشور و کلیه پرداختها و دریافتهای حاصل از آن در حسابی به نام حساب تجاری درج میگردد. تفاوت ارزش کالا و خدمات صادراتی و وارداتی بیانگر تراز تجاری است.
در صورتی که این اختلاف صفر شود میگویند حساب تجاری تراز است. اما اگر صادرات بیشتر باشد دارای مازاد تجاری هستیم و اگر واردات بیشتر باشد کسری تجاری داریم.
– حساب سرمایه حساب سرمایه منعکسکننده معاملات بین المللی بر روی دارایی های مالی است.
این معاملات توسط افراد، بخش خصوصی و دولتی، به صورت خرید و فروش داراییها در سطح بین المللی انجام میشود.
نقل و انتقالات ارزی حاصل از این گونه معاملات با انتقال کالا و خدمات همراه نیست بلکه ورود و خروج سرمایه است. وام دادن به خارج، قرض گرفتن از آن ،سرمایهگذاری خارجی در داخل یا بالعکس از جمله مبادلههای سرمایهای است که در حساب سرمایه درج میشود.
– تراز پرداختها
صورتحسابی است که برای یک دورهی یکساله، تمامی مبادلات اقتصادی شامل تجارت کالا و خدمات، انتقالات دارایی مالی یک کشور با سایر کشورهای جهان را ثبت میکند که از حاصل جمع حساب سرمایه و حساب تجاری به دست میآید.
در صورتی که اختلاف حساب تجاری و سرمایه صفر باشد، دارای عدم مازاد و کسری تراز پرداختها و اگر مثبت باشد مازاد تراز پرداختها و در غیر این صورت کسری تراز پرداختها خواهیم داشت. که در این صورت ( در صورت وجود کسری ) مجموع منابع ارزی که از کشور خارج میشود بیش از منابع ارزی است که وارد کشور میشود.